اسم اعظم مکنون....
فیض روح قدسی باز، طبع مرده را جان داد
عندلیب نطقم را، دستگاه دستان1 داد
بلبل غزل خوان را، جای در گلستان داد
طوطی شکرخا را، ره به شکّرستان داد
کام تشنه مار ار خضر آب حیوان داد
موج عشق بیپایان قطره را به دریا برد
باد، مشت خاکی را برتر از ثریا برد
دستبرد اسکند هر چه داشت دارا2، برد
عشق یار شهر آشوب3 عقل را به یغما برد
از تنم توانایی برد و آه سوزان داد
آسمان به آزادی کوس خیر مقدم زد
زهره با صد شادی نغمه دمادم زد
عشرت خدادادی ساز عیسوی دم زد
صورت پریزادی راه نسل آدم زد
فتنه رُخَش بر باد، نقد دین و ایمان داد
شمع شاهد وحدت، باز در تجلی شد
نقش باطل کثرت، محو لا و الا شد
تا که رایت نصرت زیب دوش مولاشد
ساز نغمه عشرت، تا به عرش اعلی شد
عیش و کامرانی را شاه عشق فرمان داد
شاد باش ای مجنون، صبح شام غم آمد
با قدی بسی موزون، لیلی قدم آمد
اسم اعظم مکنون مظهر اتم آمد
گنج گوهر مخزون معدن کرم آمد
تخت پادشاهی را عز و شأن شایان داد
آفتاب لاهوت از، مشرق ازل سر زد
تا ابد شرر اندر، آفتاب خاور زد
باز سینهی سینا شعله از جگر بر زد
باز پور عمران را مرغ شوق دل پر زد
دور باش غیرت داد، در حریم امکان داد
صورتی نمایان شد از سرادق معنی
طلعتی بسی زیبا قامتی بسی رعنا
فرق فرقدان سایش زیب تاج «کرّمنا»4
رانده رفرف همت تا مقام «أو أدنی»
بزم «لی مع الله» را رونقی به پایان داد
ای حجاب ربانی تا به چند پنهانی
ای تو یوسف ثانی تا به کی به زندانی
شد محیط امکانی همچو شام ظلمانی
جلوه کن به آسانی همچو صبح نورانی
بیش از این نشاید تن را زیر بار هجران داد
1. دستگاه دستان: دستگاه آهنگ و آواز
2. دارا: داریوش سوم، آخرین پادشاه هخامنشی که از اسکندر شکست خورد.
3. شهر آشوب: معشوق، کسی که در حسن و جمال فتنه شهری باشد
4. کرّمنا: اشاره به قسمتی از آیه 70 سوره مبارکه اسراء که :« و لقد کرّمنا بنی آدم»؛«هر آینه ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم»
از دیوان اشعار آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی
|