سلام.
پس از فتح خرمشهر، يكي از بسيجي ها به حاج احمد متوسليان گفت كه خيالمان راحت شد، حالا كه شهر را آزاد كرديم برويم اين همه خستگي را با يك خواب ناز و پرملات جبران كنيم.
حاج احمد متوسليان دست او را گرفت و برد بالاي تپه اي و گفت: بسيجي! من و تو بايد پرچممان را آنجا بزنيم، در انتهاي افق. هر وقت چنين كردي آن وقت راحت بگير بخواب
حالا ما هم فكر نكنيم كه خوب، يك رئيس جمهور مكتبي مانند شهيد رجايي سر كار آمد ديگر خيالمان راحت شد خودش كارها را درست مي كند.
در حالي كه امروز بايد بيش از گذشته براي تقويت نظام مجاهدت كنيم، چون ديگر بهانه نداريم كه عرصه دست ما نبود. نمي خواهيم ياور سرباز امام زمان(عج) باشيم؟